اژانـس مخـفـ✞ـی

اژانـس مخـفـ✞ـی

اژانس مخفیانه ما قراره حسابی بترکونه ! امیدوارم بهتون خوش بگزره تو اولین پست همچیو توضیح میدم درباره وبلاگ...

نشونه به چه دردش میخورد

- خانوم 

برگشتم سمت بادیگارد که با ترس به دستم نگاهی میکرد

بیخیال دست خونیم رو تکون دادم

-بیخیال بریم مهراد

 سری تکون داد و دنبالم راه افتاد حتی اونم فهمید کلافه تر از همیشه ام  اگه قبلا بود میگفت دستتو باید پانسمان کنی ولی الان گیر نداد 

حالم انقدر بد بود؟هوفی کشیدم و نشستم داخل ون 

-کی بهت خبر داد اینجام ؟

من منی کرد و گفت 

-اقا مایکل خواست مراقبتون باشم

پوزخندی زدم که ادامه داد

-اگه دست زخمیتون رو ببینن

-خودم حلش میکنم نگران نباش مشکلی پیش نمیاد

سری تکون داد و چیزی نگفت

 

 

خونسرد برگشتم سمت چند نفری که متلک انداخته بودن هع

انگار پسرا ادم نمیشدن نه؟!

رفتم سمتشون اول فک کردن قراره طبق میل خودشون پیش بره اما همین که رسیدم بهشون 

تفنگمو برداشتم و گرفتم سمتشون که از ترس رفتن عقب

نیشخندی زدم 

-اوم بهتره با بزرگترتون بهتر رفتار کنید 

شلیک هوایی کردم که..

رمان کجا عزیزم؟! PART 2

𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 · 1404/3/4 11:12 ·

خواستم عقب بروم که جلومو گرفت یهو بدن بی جونم را در اغوشش گرفت

پوفی کشیدم چند روزی که اینجا بوده ام میدانستم راه فراری وجود نداشت و بیخیال نمیشدم اونم بیشتر به فرار تشویقم میکرد

هربار بهم یاد میداد بهتر فرار کنم ولی هر بار من را میگرفت

دیگه نمیدونست ام چیکار کنم که برا خلاص شدن از درست این دیو مجنون

- ایندفعه یکم مونده بود بتونی فرار کنی !ولی هیچوقت نزار فکر هات مزاحمت بشن رو یه چیز متمرکز شو

هربار همین بود من تو تله میوفتادم و اون بهم یاد میداد چجوری ازش بگزرم 

کاش میتوانستم داد بزنم و بگم گم شود و  منو ول کند ولی از مسیر جنگل منحرف شده بود سمت ماشین جنگلی اش که لای 

بوته ها گم شده بود رفت

 

رمان(کجا عزیزم؟!)

𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 · 1404/3/3 21:09 ·

دادی زد که ناخوداگاه وایسادم ولی با صداش کنار گوشم پشیمان شدم

-کجا عزیزم؟!

به خود لرزیدم هوای سرد جنگل ادم را به خوف می انداخت

یکبار دیگر خواستم بدوم و فرار کنم شاید روی نحسش را نبینم ولی کمرم را زود گرفت جوری که

به شدت عقب کشیده شدم و

برای  دروغ گفتن باید ریشه ای از حقیقت رو هم بگین تا راحت باور کنن

وقتی کم مونده لو بری میخوان بفهمن مقصر کیه بیخیال کار خودتو بکن و سرد خودتو نشون بده نه اخم کن نه بخند خنثی

وقتی به چشمات خیره میشن تو هم به چشاش خیره شو چشم برندار وقتی چشم گرفت ازت بطور وحشتناک  در طول روز بهش  خیره شو تا بترسه کاری نداشته باشه باهات

بهت فش داد با لبخند خیره شو بهش بعد چند ثانیه یه جمله سنگینی بهش بگو یا یه فش مثل خودش بده

اگه دارن یواشکی دربارت حرف میزنن و فهمیدی بلند بخند برو سمتشون یهو میترسن کنارشون بشین و بگو روبروی خودت حرفاشونو بگن

اگه شک داری به راست و دروغش  دستتو بزار رو شونش پوزخندی بزن اگه دلیل کارتو پرسید یعنی داشت راست میگفت ولی کاری نکرد دروغ بوده

 

اگه کسی دنبالت راه افتاده و تعقیبت میکنه وایسا یه جای شلوغ وقتی از جلوت رد شد اینبار دنبالش راه بیوفت تو ولی اگه وایساد تو شلوغی برگرد سمت جهت مخالفش و پشت سرش کلا یجوری جهتو عوض کنین که انگار شما اونو دنبال میکنید

 

جواب پرونده ۲

𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 · 1404/3/3 20:27 ·

قاتل شما هستین 

بله !

قبل اینکه کسی وارد اتاق شه و جنازه رو ببینه 

شما اونجا بودید

هیچ راه فراری نبود پس در این شک نیست شما قاتل باشید 

قاتل اصلی شما هستید

پرونده پارت ۲

𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 · 1404/3/3 11:05 ·

خب میخوام بهتون پرونده ای بدم و یک روز وقت حل کردنش رو دارین 

الان شما تو یه اتاقین و با جنازه یه نفر روبرو میشین همه میان داخل اتاق متعجب به جنازه خیره میشن جنازه اخرای عمرش بوده هنوز زنده بوده که به دری که پشت سر شماست اشاره میکنه و درجا فوت میکنه

همه میرن سمت در و نوشته های پوچ و بی اهمیتی میبینن 

ولی همه به فکر قاتل میوفتن  کی اونو کشته ؟

اون شب کولاک بوده قاتل نمیتونسته به بیرون فرار کنه و دری که اشاره کرده بود همون کسی که کشته شده جز دیوار چیزی پشت اون در نبوده

و در و پنجر ها قفل بوده نمیتونسته بره بیرون اگه میتونست هم بیرون کولاک بود 

مظنون رو شما که کارگاه باشید سه نفر رو مظنون میکنید  سر اشپز و پزشک و پسرش 

پسرش بخاطر اینکه بیشتر اوقات پیشش بوده

سر اشپز بخاطر اینکه میتونه با خوروندن یچیزی بکشتش

پزشگ هم همینطور میتونه با تجویز چیزی اون رو بکشه

خب بنظرتون قاتل کیه؟

بهتر بود..

𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 · 1404/2/30 13:15 ·

بهتر بود دیگه دل نبندم

بهتر بود دیگه اعتماد نکنم 

بهتر بود به کسی که هزار بار زمینم زد دوباره کمکش نکنم

بهتر بود از همون اول تلاشمو میکردم

بهتر بود یه اینده بهتر میساختم

بهتر بود یه چیز دیگه بخرم

بهتر بود باهاشون دوست نشم

بهتر بود زمینشون بزنم تا کمکشون

بهتر بود یکم عاقل تر باشم

بهتر بود با ملاحضه تر رفتار میکردم

بهتر بود زندگیمو همون روز میگرفتم

بهتر بود به حرفش گوش میدادم

بهتر بود کاری رو که گفتو انجام نمیدادم

بهتر بود حرفاشو باور نمیکردم

یه بهتر بود هم شما بگید..

:تو عزیزترین کس تو زندگی خودتی پس تلاش کن تا اول خودتو نجات بدی بعد بقیه رو تا وقتی خودت تو چاهی بقیه بهت اهمیتی نمیدن

:برای نجات ادما تلاش نن برای خودت تلاش کن برو  جلو

:شایع گفت از هر دستی یه درسی هست خیلی درست گفت

- شاعر میفرماید که خودم باشم قر بده  و خوشحال باش کسی نمیدونه ثانیه بعد چه اتفاقی میوفته و اتافقی در انتظارمونه ما باید ازش بگزریم

:گذشته مثل اینه عقب میمونه اگه همش نگاش کنی تصادف میکنی ولی برای اینکه اشتباه نکنی گاهی نگاش کن ولی خیره نشو بهش

:یه نصیحت به تمام دخترای ایران زمینم -رویاهاتو دنبال کن نه دوست پسرتو

:تنها کسی که ارزششو داره بخاطرش کل دنیارو به اتیش بکشی مامان باباته حتی اگه بزنن بکشنت

:تا وقتی عصببی حمله نکن موقع خوشحالی قولی نده وقتی ناراحتی تصمیم نگیر

-چند ماه زنده ای فقط

-پشیمونم از بدنیا اوردنت

-مگه چیکار کردی برای این رابطه

-حالم بد میشه میبینمت

-میتونی جوری رفتار کنی که انگار با ما نیستی؟

-میدونی وقتی مردی میام بالا سر قبرت برقصم

-اصلا بمیر چرا نمیمری تو؟

-مگه تو از عشق چیزی هم حالیت هست

-دیگه نمیخوام ببینمت

-مگه تو چی داری نه قیافه نه هیکل نه عقل از چیت خوشم بیاد برو بابا

-میدونی چرا نمیتونی بمیری چون حتی خدا دوست نداره ریختتو ببینه 

-حس معذب بودن دارم که باهات اینور و اونر میرم

قانون روانشناسی پارت ۲

𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 · 1404/2/30 12:56 ·

میخواد با شوخی به بازیت بگیره :

تو دم به دیقه بهش خیره شو سرد و بی حس هر موقع میخواد چیزی بگه که میدونی بده سرتاپاشو نگاه کن  بعد پوزخندی بزن و راتو بکش برو

میخواد دروغی بهت بگه :

دست به سینه به یه جا تکیه بده و به چشم چپش خیره شو طرف اگه هل بشهیا چششو بدزده یعنی داشته دروغ میگفته 

میخوای چیزی ازش بخوای و نه نگه:

۱ . دستتو بزار رو شونش ۲. لبخند بزن ۳.اگه قبول نکرد پوکر شو ۴. سعی کن لحنت خواهش باشه چون ادما دوست ندارن به دستور کسی کاری انجام بدن

میخواد بهت بگه پاشو برو :

اولش بی حس سرتو کج کن سمت شونه ات یکم گوشه لبتو ببر بالا خیره شو بهش هرکاری گفت انجام نده طرف حس بدی میگیره و دیگه نمیخواد پاشی بری

وسط حرفت میپره :

تو به حرف زدن ادامه بده خودش خسته میشه کنار میکشه اینطوری دیگه وسط حرفت نمیپره 

وقتی مکانی رفتی که بهت گفتن چای یا قهوه چیزیو اتخاب کن که خودش نگفته باشه 

اگه گفت چای یا قهوه تو بگو اب

طرف خواست جلو همه بی احترامی کنه بهت زل بزن تو چشماش لبخند بزن پشیمون میشه ولی سعی میکنه خودشو جمع کنه ولی شما دست از لبخند ونگاه کردن  نکشید

برای انتقام کاری که انجام داده رو انجام بدید اینطوری دیگه اون کاری که کرده رو نمیکنه

 

 

۱.اول باهاش یه بازی رو شروع کن

۲.به حرکاتش سردرگمیش خوشحالیش همچیش دقت کن حتی نوع لحنش همشون یه نشونه ان 

۳.نزار بفهمه داری باهاش بازی میکنی

۴.به هیچ عنوان روی واقعیتو نشونش نده

۵. همینکه موقعش شد حمله کن

۶.نزار کسی که توی بازی باخته یه بار دیگه وارد بازی شه

۷.هیچوقت هیچوقت روی یک چیز تمرکز نداشته باش همونطور که سرت تو کتابه زیر چشمی همرو تحت نظر داشته باش

۸.ازشون اتو داشته باش

۹.نزار بهت کلک بزنن

۱۰-هر روز همچیو یاداشت کن و بعدش پاره کن

مطمعنم میتونی ذهن افراد رو بخونی با حرکاتشون 

جواب پرونده اول

𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 𝕬𝖗𝖙𝖆 · 1404/2/29 10:41 ·

قاتل کسی بوده که مرده و شریک جرم داشته برادر شوهر قاتل نبوده بله اون دختر وعموش که وصیت کرده بود تیر شلیک کنن تو مراسم  قاتل بودن عموش میدونسته ممکنه لو برن برای همین برای عادی سازی تو وصیت نامش مینویسه که تفنگ شلیک کنن

وبرادر شوهر همون دختر اون روز وادار کرد وصیت رو انجام بدم و وقتی خواست شلیک کنه حواسشو جوری پرت کرده که به پدرش شلیک کنه

اصلا چرا این دختر بعد چند روز که هیچکس چیزی از اون اتفاق خبر نداشت بیاد دوباره شکایت تنظیم کنه اونم ریسک بزرگیه ممکنه خودش به دام بیوفته؟!جواب اینه ممکنه برادر شوهر میدونسته و به قاضی گفته بود که قاضی شخص دوم مظنون رو برای خودش عموی اون قرار داد و سومین مظنون همون دختر بود برای همین دختره ترسیده بود میخواست برادر شوهر رو بندازه زندان تا دهنش رو باز نکنه 

خب اینم از حل پرونده